13: پروفایل مربوط به شغل پرستاری معین سوره ای را درون نماز معین کـه همـیشـه همان سوره را خوانده شود وغیر آن را نخواند مکروه است.
14: انداختن عباونمد وپالتو بر شانـه بدون اینکه آستین ها کشیده شود درون نماز مکروه است.
15: لباس چرکین وکثیف پوشیده نماز خواندن مکروه هست مگر درصورت عذر.
16 گذاشتن چیزی درون دهان کـه مانع خواندن قرائت نباشد مکروه هست واگر مانع قرائت بود نماز فاسد است.
17: اگری وضوء تنگ هست ودرهمـین حال نماز بخواند کراهیت دارد.
18: وقتی بسیـار گرسنـه باشد وغذا آماده اولأ غذابخورد وبعد نماز بخواند پیش از خوردن غذا نماز مکروه هست مگر وقت تنگ باشد.
19: بسته چشمـها درون نماز خوب نیست.
20: بدون ضرورت گرفتن آب دهان وبینی مکروه است.
21: اگردر نماز شپشی یـاکیکی را گرفتن بیرون انداخت اشکالی ندارد .
22: درنمار فرض تکیـه به/چیزی بدون عذر مکروه است.
23: پیش از تمام شدن سوره یـا آیت بـه رکوع رفتن وآنـهارا دررکوع تمام کراهیت دارد.
24: اگر سجده گاه ازجای قدم ها بلندتر هست اگر یک وجب یـابیشتر باشد نماز جائز نیست واگر کمتر باشد جائز است. پروفایل مربوط به شغل پرستاری
بیـان نمازهای قضائی
1. اگرنمازی ازکسی قضا شد هروقت یـادآورد آنراقضا بیـاورد وبدون عذرتاخیرنکند واگرامروزوفرداکرد ومرد وقضائی بجانیـاورد به منظور آن دوگناه هست ، پروفایل مربوط به شغل پرستاری گناه ترک قضا وگناه تاخیرآن
2. به منظور قضا آوردن نمازفوت شده وقتی معین نشده بلکه غیرازاوقات ممنوعه کـه عبارت ازطلوع آفتاب وموقع استوای آن وموقع غروب آن هست . پروفایل مربوط به شغل پرستاری درهمـه اوقات جایز هست .
3. اگرکسی درهمـه عمرفقط یک نمازقضاشده یـا چند نمازولی آنـها را قضائی بجا آورده وفقط یکی باقی مانده قبل ازاینکه نمازوقتی رابخواند اگروقت گنجایش داشت اول نمازقضائی رابخواند وبعد وقتی را واگرچنین نکرد نمازش جائزنیست .
4. اگرازشخص درهمـه عمرنمازقضا نشده یـااگرشده قضائی بجا آورده بـه این شخص صاحب ترتیب مـیگویند وشخص صاحب ترتیب اگردروقت گنجایش بود ونمازی ازآن فوت شده کـه به یـادش بود نمـیتواند نمازوقتی رابخواند بلکه حتما اول قضائی بخواند وبعدوقتی راادا نماید .
5. اگرازکسی شش نمازفوت شد ترتیب ساقط مـیگرددیعنی بدون قضا بجاآوردن نمازفوتی مـیتواند نمازوقتی رابخواند واگرازشش وقت کمترباشد ترتیب ساقط نمـیشود وپیش ازبجاآوردن قضائی ها نمـیتواند نمازوقتی رابخواند .
6. اگروترقضاشده وبرذمـه آن قضائی دیگری نیست پیش ازقضائی آوردن وترنمازصبح جائزنیست .
7. اگرشخص کـه صاحب ترتیب هست نمازعشاء راخواند وخوابید موقع کـه برای تهجد بلند شد وضوء گرفت ووترراخواند درروزیـادش آمد کـه نمازعشاء رابدون وضوء خوانده هست فقط فرض عشاء راقضا آورد .
1. نمازهای فرض ووترقضا آورده مـیشود نـه سنت ونوافل ، البته اگرنمازبامداد قضا شد ومـیخواهد پیش اززوال همان روز قضا بیـاورد فرض وسنت هردوراقضا بیـاورد وبعد اززوال فقط فرض راقضا بیـا ورد . زوال ( نیم روز) .
2. اگردرنمازصبح آنقدرفرصت تاطلوع خورشید باقی مانده هست که فقط تنـها فرض خوانده مـیشود سنت راترک کند وبعضی ازعلما ء دین فرموده اند کـه بعد ازطلوع خورشید دورکعت نمازنفل بخواند خداوند متعال ( ج ) آنراازثواب سنت صبح بهره مند مـیگرداند .
3. اگرکسی ازبی نمازی توبه نمود وتصمـیم گرفت کـه درآینده نمازازاو ترک نخواهد شد حتما نمازهای گذشته را قضائی بجا بیـاورد.
4. اگرازکسی نمازقضا شد وفرصت ادا قضائی را نیـافت دروقت مرگ وصیت وفدیـه واجب هست واگر وصیت نکرد گناهکاراست.
نوت : ناگفته نماندکه نمازوروزه اگرقضاءمـیشودهرچه سریعتربعداز معاذیر(عذرشرعی) چه مسافرت باشدوچه مریضی قضاءآورده شود.البته به منظور زنـهابعدازحیض ونفاس نماز قضائی ندارداماروزه قضاء آورده شودودردیگرمریضی هابعدازمسافرت مردوزن درقضاءآوردن مساوی مـی باشند واگرمریضی روزبه روزبدترشدفدیـه واجب است. فدیـه عبارت ازدوکیلوگندم بـه هرنمازفدیـه داده شودهمراه نمازوترروزانـه سه من گندم مـیشود.
توضیح واحکام نمازقضائی
قضا آوردن فرض ، فرض است
قضاء آوردن واجب ، واجب هست .
وسنت ها ونوافل قضاء آورده نمـیشوند مگرآنگاه کـه بعد ازشروع درآنـها فاسد ساخته شده باشند ، کـه دراین صورت قضاء آوردن آنـها واجب هست اگر سنت بامداد بـه همراه فرض آن ازشخص فوت شد . آنراهمراه فرض تاپیش ازوقت زوال قضا ء آورد .
واگر سنت بامداد بـه تنـهائی ازوی فوت شد ، آنرا قضا ء نیـاورد .
رعایت ترتیب درمـیان نمازوقتی ونمازفوت شده واجب هست .پس ادای نماز وقتی قبل ازقضاء آوردن نمازفوتی جواز ندارد .
همچنین رعایت ترتیب درمـیان نمازهای فوتی بایکدیگر واجب هست ، بناء قضاء آوردن نمازفوتی ظهرقبل ازقضاء آوردن فوتی صبح – مثلا جواز ندارد .
همچنین رعایت ترتیب درمـیان فرائض ووترواجب هست .
پس ادای نمازصبح قبل ازقضاء آوردن نماز فوت شده وترجوازندارد .
رعایت ترتیب درمـیان نمازهای فوت شده باهمدیگرودرمـیان نمازهای فوتی ووقتی فقط آنگاه واجب هست که نمازهای فوتی – بـه جزوتر- بـه شش نمازبالغ نگردند.
پس اگرچناچه نمازفوتی شخص کمترازشش نمازبود واوخواست کـه آنـها را قضاء آورد بروی لازم هست تااین نمازها رابترتیب قضاء آورد .
مثلا – نمازصبح راقبل اازظهر، ونمازظهرراقبل اازعصر قضاء آورد .
وجود ترتیب بـه یکی ازاین سه امرآتی ساقط مـیشود .
1. اگرنمازهای فوتی بجزوتربه شش نمازرسید .
2. اگرشخص بـه جهت تنگی وقت ازفوت شدن نمازوقتی ترسید .
3. اگرفراموش کرد کـه برای او نمازفوتی ائی هست ، بعد به فراموشی نمازوقتی راخواند.
4. اگرچنانچه نمازششم وتربود بروی واجب هست که وترراقبل ازادای نمازصبح قضاء آورد .
5. اگرترتیب بـه جهت رسیدن نمازهای فوتی بـه شش نمازیـابیشترازآن ساقط گردید ، بعد بعد ازآنکه نمازهای فوتی بسوی قلت بازگردید . ترتیب دوباره برنمـیگردد . مثال آن این هست که ازشخصی ده نمازفوت گردیده هست پس آن شخص نـه نمازازآنـها را قضاء آورده وفقط یک نمازفوتی آن باقی مانده هست ، سپس قبل ازآنکه آن نمازباقی مانده فوتی را قضا آورد ، نمازوقتی رادرحالی گزارده کـه یـادآوردن نمازفوتی هم بوده هست ، بعد دراین صورت نمازوی جائز هست وصحت دارد ، بـه جهت آنکه ترتیب ازوی ساقط شده هست .
1- اگرنمازوقتی راخواند درحالی کـه به یـاد مـیاورد کـه بروی نمازفوتی هست ، فرض وی فاسد شده هست ، ولیکن این فساد موقوف هست .
1. بنآ اگرقبل ازقضا آوردن آن نمازفوتی ، پنج نمازراخواند درحالیکه بیـادآورنده نمازفوتی هم بود، فساد باخارج شدن وقت نمازپنجم اداء کرده شده برطرف گردیده هست ونمازهای پنجگانـه او ازجای فرض صحیح گردیده هست .
2. ولیکن اگرنمازفوتی را قبل ازخارج شدن وقت نمازپنجم اداء کرده شده قضاء آورد ، فرض های آن باطل شده هست . ونمازهای وی همـهنفل گردیده هست ، بعد دروی واجب هست که این نمازهای پنجگانـه ای راکه قبل ازقضاء آوردن آن نمازفوتی خوانده هست قضا ء آورد .
3. اگرنمازهای فوتی بسیـار شد نیـازبه این دارد کـه هرنمازی راهنگام قضاء آوردن تعین نماید .
4. ولیکن اگربراو تعین د هرنمازی متعذرودشواربود ، بعد چنین نیت کند کـه او- مثلا – اولین نمازظهرفوتی خود ، یـاآخرین نمازفوتی خود راقضاء مـیاورد .
5.اگر شخصی نماز ظهررااداء کرد ولی بعدآ معلوم شدکه وقت ظهر تمام شده واین وقت عصر بوده است نماز ظهر راقضائی نیـاوردوهمـین ظهر آن کا مل وجائز است
6. بـه زبان نیت لازم نیست بلکه بـه قلب همـین قدر اراده کـه مـیخواهم فلان نماز را بخوانم کافی هست واگر بـه زبان نیت کرد اینقدر گفتن کـه نیت کردم اداء نمایم چهارکعت فرض ظهر یـا عصر یـا خفتن کافی است
7.اگردرقلب نیت ظهرراداشت وبرزبان نمازعصرجاری شداشکالی نداردونمازصحیح است
8.اگربه فراموشی بجای چهارشش وبجای دوسه رکعت گفت جائزاست.
9.اگرازکسی چند نمازقضاءشدواراده نمود کـه قضائی بجاآوردبایدوقت رادرنیت تعیین نموده ،اینطورنیت کندکه مثلاً نیت کردم اداءنمایم دورکعت فرض اولین بامدادیـا چهاررکعت فرض اولین ظهرواگرمطلق فرض رانیت کردجائزنیست .
10.اگرازکسی نمازچند روزی پی درپی فوت شده مـی خواهد قضاء آوردباید وقت خواندن اینچنین نیت کند،نیت کردم قضاءآورم دورکعت فرض بامداد روزشنبه یـا یکشنبه را،واگرنمازچند ماه یـا چند سالی فوت شده همـین قدرگفتن دورکعت فرض اولین بامداد یـا چهاررکعت فرض اولین ظهریـا عصرکافی است.
11.درنمازهای سنت ونفل همـین قدر نیت کافی هست که بگوید دورکعت نمازبرای خداالله اکبر،البته درنمازتراویح بهتراست کـه بگوید دورکعت نمازسنت تراویح.
مقتدی برچهارقسم است
1:مدرک 2:لاحق فقط 3:لاحق مسبوق 4:مسبوق فقط
1:مدرکی هست که نمازراکاملاًباامام خوانده است.
2:لاحق فقط آنست کـه ازاول نمازبه امام اقتداءنموده هست وبعدبواسطه عارضی مانندخواب یـابی وضوئی کل نمازش یـابعضی ازآن فوت شده لاحق مانندمقتدی هست قرائت وسجدۀ نداردوفرض اوبه نیت اقامت تغییرنمـی یـابدواول بقضاء نمازفوت شده خودمـی پردازدوبعدپیروی امام خودرامـی نمایداگرمـیتوانست ،اگرامکان دریـافت امام نبودبقضاء فوتی نپردازدبلکه متابعت امام رابنمایدوبعدآنچه فوت شده قضاء آورد.
3:لاحق مسبوق آنست کـه دراثناء نمازاقتدابه امام مـیکندوبعدخواب مـیرودمثلاًدررکعت دوم باامام اقتداءمـیکندوبعدبخواب مـیرودوقسمتی اازاودرحالت خواب فوت مـیشودلاحق مسبوق بایدوقتی ازخواب بیدارمـیشوداول بخش نمازی کـه درخواب فوت شده آنرابخواندوبعددرقسمتیکه امام رادریـافت متابعت نمایدسپس بقضاء آنچه ازاول نمازدرنیـافته بپردازد.
4:مسبوق فقط آنست کـه وقتی امام رادریـافته کـه وی نمازویـابعضی آنراخوانده هست واودرقضاء{فائته}تنـهاگزاراست(سبحانک اللهم)رامـی خواند(اعوذباالله)مـیگویدوبعدازپیروی امام درآنچه باامام دریـافت درقضاء آنچه فوت شده قرائت مـیخواندولی درچهارچیزتنـهاگزارمـی باشد
الف»اقتداءبه اودرست نیست. ب»اقتدای وی بدیگری نیزصحیح نمـی باشد. ج»تکبیرات تشریق راانجام مـیدهد. د»اگربرای قضاء نمازبرخواست وامام سجده سهونموداگریک رکعت نخوانده بودبایدبهمراه امـــــــام ســـــجده کندواگــــــرسجده سهونکرددرآخیرنمازسجده سهوبجابیـاورد.
بیـان اقسام نجاست و طریق پاک نجاستها
نجاست بر دوقسم است
1:غلیظه ، 2: خفیفه ،
غــــلیظه:آن هست که نجاستی آن سخت تر و زیـادتر هست و حکم آن این هست که وقتی بـه لباس یـا بدن برسد حتما شسته شود خواه کم باشد یـا زیـاد ، و خفیفه آن هست که نجاستی آن سبکتر هست .
1:خون ،غایط ، منی ، ، بول ، وغایط حیوانات درنده ، گوشت خوک ، موی آن ، استخوان آن ، و مدفوع
همۀ حیوانات و جانوران ، بعد افگنده مــــــــرغ خانگی و مرغابی ، غاز ، بول حیوانات حرام گوشت، گوشت خود مرده ، خام پوست خود مرده ، بول بچۀ شیرخواره تمامـی اینـها نجاست غلیظه اند .
2:پس افگنده پرند گان حرام گوشت و بول حیوانات حلال گوشت نجاست خفیفه هست .
3:غیر از مرغ خانگی واردک(مرغابی) بعد افگنده بقیـه پرندگان حلال گوشت پاک است
4:نجاست غلیظه:اگر رقیق باشد و بدن یـا لباس بـه آن آلوده شود بـه اندازه کف دست و کمتر از این معاف هست یعنی بدون شستن نماز جائز هست ولی شستن بهتر هست و اگر بـه اندازه کف دست بیشتر باشد ، شستن آن واجب هست و اگر جامد با شد بـه اندازه شش نخود معاف هست واز این بیشتر شسته شود
5: اگر لباس یـا بدن بـه نجاست خفیفه آلوده شود اگر از یک چهارم آن قسمت از لباس یـا بدن کـه آلوده هست کمتر باشد اشکالی ندارد و اگر یک چهارم یـا بیشتر آن قسمت را فراگرفتته هست شستن آن واجب هست .
6: اگر درآب نجاستی غلیظه افتاد آب هم نجس غلیظه مـیگردد واگر نجاست خفیفه افتاد آب نجس خفیفه مـی شود ، کم باشد نجاست یـا زیـاد .
7: اگر لباس بـه روغن نجس چرب شد و کمتر از مقدار کف دست بود بعداَ گداخته زیـاد گشت تامادامـی کـه کم بود اشکالی نداشت و وقتی زیـاد شد شستن آن واجب هست ،
8:خون ماهی ، مگس ، پشـه و ساس نجس نیست .
9:اگر بـه لباس یـا بدن بول بـه اندازۀ سر سوزن ترشح شد معاف است
10:اگر لباس یـا بدن نجس گشت دور و شستن آن لازم هست ، خواه بـه یکمرتبه شستن عین آن زائل ودورگرددیـا بـه چند مرتبه ولی اگر عین نجاست دور گشت واثر و رنگ آن باقی ماند اشکالی ندارد
11: اگر لباسی بـه نجاست ندیدنی نجس گشت بـه سه مرتبه شستن و در هر مرتبه فشردن پاک مـی شود .
12:اگر نجاست بـه چیزی کـه فشرده نمـی شود ریخت مثل فرشـهائی بزرگ و ظروف وغیره ، طریق پاک آنـها این هست که اولاَ شسته شود و نگهداشته شود که تا قطراتی آب بایستد و تا سه مرتبه همـین کار تکرار شود
13: هر جیز روان و پاک نجاستی حقیقی را پاک مـیکند مثل سرکه ، گلاب ، غیر از روغن و شیر و دیگر چیزها کـه چرب است.
14:اگر منی بربدن یـا لباس ریخت و خشک شد بـه پاک مـی شود و اگر تر بود یـا رقیق مثل بول بدون شستن بـه آب پاک نمـی شود.
15:اگر بـه کفش یـا موزه نجاست چسپید و خشک شد خوب کشیده شود که تا نجاست بریزد و اثر آن دور شود پاک مـی شود و اگر نجاست نرم و نازک مثل بو ل ، ، خون وغیره بدون شستن پاک نمـی شود
16:بدن و لباس فقط بـه شستن پاک مـی شود نجاست هر چه باشد :
17:اگر آینـه ، کارد ، چاقو و امثال اینـها نجس گشتند چند مرتبه بـه زمـین مالیده شوند پاک مـی گردند بـه شرطی کـه منقش نباشند .
18:اگر زمـین آلوده بـه نجاست بود و بواسطه تابیدن آفتاب خشک گشت و هیچ بوی و تعفنی نماند لیکن اثر آن باقی هست زمـین پاک هست و نماز جائز هست ونـه تیمم و هر سنگ و خشتی کـه به زمـین فرورفته باشد همـین حکم را دارد .
19:سنگ و خشتی کـه روی زمـین افتاده باشد بدون شستن پاک نمـی شود :
خاشاک که تا زمانیکه بعد از خشک شدن نیـافتاده اگر نجاست بـه آنـها برسد و به اثر شعاع آفتاب خشک شود پاک مـی شود
20: کارد و چاقوی نجس و مانند آنـها اگر بـه آتش انداخته شود پاک مـی شود.
21:اگرخاک نجس راکوزه یـاکاسه دبعدازبیرون آوردن ازکوره پاک است.
22:عسل یـاشیریـاروغن اگربه واسطه افتادن چیزی کثیف نجس شد،به اندازۀ آن آب ریخته بجوشانندتاآب تمام شودواین کارراسه مرتبه تکرارکندپاک مـیشود.
23:اگرپارچۀ یـالباس بررنگ نجس رنگ داده شدبایدشسته شودتاآب خالص بیرون آیدآن موقع پاک مـیگردد.
24:آتش وخاکسترودودچیزی نجس پاک است.
25:فرش وقتی یک گوشـه آن نجس شدوبقیـه آن پاک بـه گوشۀ کـه نجاست نرسیده نمازخواندن جائزاست.
26:بعدازشستن پااگربرزمـین نجس راه برودواثرقدم آن برزمـین بماندپانجس نمـیشودمگراینقدرترشودکه خاک یـاگِل بـه پای آن بچسبد.
27:اگربرفرشی نجس خوابیدوعرق کردوبدن ولباس آن ترشدلباس بدن آن پاک هست مگراینکه نجاست برلباس وبدن آن دیده شود.
28:اگربه حناءنجس دست وپای رارنگ کردسه مرتبه دست وپارابشویدپاک مـیشوداگرچه اثرآن باقی ماندواگرسرمـه نجس درچشم کشیدشستن آن لازم نیست مگرازچشم بیرون آید.
29:اگرروغن نجس برسرمالیده بـه سه مرتبه شستن پاک مـیشود.
30:اگر«سگ»آردراپوزه زدتاجائی کـه رطوبت لعاب دهان آن رسیده بیرون ریخته شودبقیـه پاک هست واگرخمـیرراپوزه زدمحل پوزه زده رابرداردبقیـه پاک است.
31:لعاب دهان سگ نجس هست نـه خودآن،لذااگرسگی خودرابه لباس ویـابدنی کشیداگرچه ترباشدنجس نمـی شودمگرکه نجاست ظاهری بربدن آن باشد.
32:بیرون شدن بادبعدازاستنجاءلباس رانجس نمـی کنداگرچه محل آن خشک نشده باشد.
33:اگرلباس نجسی رافشرده درمـیان لباس پاک پیچیداگربه فشردن مجددآب ازآن بیرون آیدلباس پاک رانجس مـیکند،واگربه فشردن مجددآب بیرون نیآیداشکالی ندارد.واگرآب نچکدولی دست راترکنددراین صورت نیزلباس پاک نجس مـیشود.
34:اگریکطرف تخته نجس هست وطرف دیگرپاک،اگرتخته اینقدرضخیم هست که ازوسط دوتامـیشودبرطرف پاک جائزاست الانـه.
35:اگرپتویـاچادردردولایـه هست ویکآن نجس هست اگربهم دوخته نیست بربالای پاک نمازجائزاست واگردوخته هست نمازجائزنیست.
بیـان فضائل روزجمعه
1-پیغمبراکرم(ص)فــــــــــــــــرموده اند ازروزها روزجمعه بهتراست.درهمـین روزآدم (ع)پیداگشت ودرهمـین روزداخل بهشت گردیدودرهمـین روزازبهشت بیرون آورده شدووقوع قیـامت درهمـین روزخواهدبود.
2-امام محمدابن حنبل مـی فرماید ازبعضی وجوهات مرتبه ودرجه شب جمعه ازلیلته القدربیشتر هست زپراکه درهمـین شب سروردوعا لم نبی اکرم(ص)دررحم مادرجلوه افروزشدندواین کرامت باعث اینقدرخیروبرکت هست که آنـها راحسابی نیست
3-پیغمبر اکرم (ص)فرموده اند کـه درروز جمعه ساعتی هست که هردعائی درآن ا جابت مـی شود ولی این ساعت تعین نگردیده که تا شخص مسلمان تمام ساعات این روزرامتوجه بخدا باشد فضائل روز جمعه درون کتب احادیث بسیـاراست.
4-ازروز پنجشنبه فکر ادای نمازجمعه راداشتن ،درروزجمعه غسل نموده موی وغیره تراشیدن،بعد ازغسل بهترین لباس راکه دراختــــیـار داردپوشیدن،عطر خوشبوئی استعمال ،ناخن گرفتن ،اول وقت بـه مسجدجامع رفتن.
بیـان فضائل نماز جمعه
نماز جمعه فرض عین هست ازقرآن مجید واحادیث متواتره واجماع امت ثابت هست وازاعظم شعائر اسلام هست منکر آن کافر وبدون عذرتارک آن فاسق است:
قول تعالی یـاایـها الذین آمنوا اذانودی للصلوةُ من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله وذروالبیع ذالکم خیرلکم انکنتم تعلمون:ُ
1- یعنی ایـا نی کـه ایمان آورده ایدوقتی کـه نداداده شدبرای نمازدرروزجمعه بشتابید بسوی ذکرخدامعامله راترک کنیداین بهتراست به منظور شما اگربدانید.
2- پیغمبر اکرم (ص) فرموده اند هر کـه روز جمعه غسل کند بعد خوشبوئی و عطر استعمال نماید وبسوی مسجد جامع برود و بعد از ورود بدون این کـه بر گردن مردم قدم بگذارد وهر اندازه نماز نفل بتواند بخواند وقتیکه امام به منظور خطبه خواندن بلند شد سکوت کند و خطبه را استماع نماید از جمعه گذشته که تا کنون همـهّ گناهان آن معا ف مـیگردد.
نماز جمعه برچه اشخاصی واجب است
1-مقیم بودن لذابرمسافرجمعه فرض نیست2-صحیح وسالم بودبودن،برمریض جمعه واجب نیست،مقصودمرضی هست که مانع باشد ازپیـاده رفتن مریض تامسجد جامع هرچه باشد لذابرشخص پیرمنحنی وکور وشل جمعه واجب نیست ،مردبودن ،برزن نمازجمعه فرض نیست ،آزاد بودن برغلام نمازجمعه فرض نیست ،نبودن عذرهائی کـه بواسطه آنـها ترک جماعت جائزاست مثلآ باران بـه شدت ببارد ویـاازمریض پرستاری ،ترس ازدشمن دررفتن بـه سوی مسجدجامع وغیره،بالغ بودن،عاقل بودن،مسلمان بودن.اگرکسی باوجودنبودن این شرایط نمازجمعه راخواند نمازش جائز وفرض ظهرازذمـه اش ساقط مـی شود.
بیـان احکام سفرهوائی
1-احکام سفرهوائی همان احکام سفرزمـینی هست البته تفصیل اداء نمازدرطیـاره این هست که تاموقعی طیـاره درباندفرودگاه قراداردمانندقطاراست وبالاتفاق نماز درآن جائز هست ووقتی کـه پرواودبنابه قول اصح بواسطه عذرنیزدرآن جائزاست.
2-اگردرطیـاره ایستاده مـی تواندنمازبخواندبهتراست والانشسته نمازرااداءنماید.
3-اگردرطیـاره آب موجودبودبایدوضوءگرفته شودواگرچنانچه آب نبودتیمم جائزاست ،به شرطی کـه خوف فوت شدن وقت نمازپیش ازرسیدن بـه مقصدباشد.
4-همانگونـه کـه درقطاروکشتی استقبال قبله لازم بوددراینجانیزلازم هست واگرجهت قبله به منظور آن ودیگران معلوم نبودازفکرکاربگیرد.
احکام مخصوص سفرشرعی
کسی کـه اراده سفرکردوازخانـه بیرون شدشرعاَ مسافرگفته مـی شود وبر آن واجب هست که نمازظهروعصروخفتن رابجای چهاررکعت دورکعت بخواند واگداَ چهاررکعت خواند ودرقعدۀ اول نشست ودرآخر سجده سهوبجاآورده نماز آن اداء مـی شود ولی گنکار هست واگردرقعدۀ اول ننشیند نماز آن فاسد هست ، نبی کریم واصحاب بزرگوار همـین گونـه دستورمـی دادند .
1 – اگرابتداوقت مقیم بودوپیش از اداء نمازشروع بـه مسافرت کرد این نمازرا مسافرانـه بخواند ، همچنین اگردراول وقت مسافربودوپیش ازاداء مقیم شدنمازرا مقیمانـه بخواند .
2 – مسافردرایستگاه فطار یـافرودگاه شـهرخود بشرط بیرون بودن آنـهاازشـهرازرفتن وبرگشتن نمازرامسافرانـه اداء نماید ازحضرت علی کرم الله وجهه روایت هست که وقتی ازبصره بـه وطن خود کوفه تشریف مـی آوردند واین قدر نزدیک بود
که مکانات ومحلات بنطرمـی آمد ولی نمازرا مسافرانـه مـی خواندند .
3 – مسافر اگربجای مطمئن باشد سنتهای موکده را بخواند اگرشتاب دارد یـاازقطار وماشین ویـاازرفقاء مـی ماند مـی تواند سنتهاراترک کند .
4 – به منظور مقیم امامت مسافروبالعجائزاست ولی وقتی مسافرامام بود پیش از شروع نماز اطلاع دهدکه من مسافرم وشمابقیـه نمازخودرابخوانیدومقتدیین مقیم دورکعت آخررااینطوربخواند کـه درقیـام بـه اندازه حمد توقف نماید وسوره الحمد را نخواند .
3 – مسافربه چهار چیزمقیم مـی شود :-
الف :- نیت اقامت پانزده روزه را درجائی کـه قابل اقامت باشد نمودن .
ب : - نیت اقامت بـه طریق تابعیت یعنی اقامت شوهریـاآقایـافرمانده لشکر کـه بواسطه نیت آنـهازن ،غلام ، وسربازان مقیم مـی شوند اگرچه خود آنـهانیت اقامت ننمایند .
ج :- داخل شدن بـه وطن اصلی .
د : - اراده برگشتن ازمحلی کـه مقدار سفر نرسیده هست مثلا قصدمحلی را داشت کـه ازوطنش که تا آنجا شانزده فرسخ هست ازهشت فرسنگی برگشت .
بیـان اقسام سه گانـه وطن واحکام آنـها
1-وطن سه قسم است:1(وطن اصلی)،2(وطن اقامت)،وطن سکنی.وطن اصلی آن هست که انسان بااهل وعیـال خود آنجا بوده وهست ودرهمانجازندگی مـی کند.
2-وطن اصلی متعددمـی شودمثلا یک نفرچندزن درشـهرهای مختلف دارد ودرهمان شـهرهازندگی مـی کنندومقیم اند وهمـهُ این شـهرهابرای شوهروطن اصلی گفته مـی شودوبه مجردداخل شدن بـه یکی ازآنـهامقیم گفته مـی شود.
3-اگرپدرومادروخیشاوندان شخص درشـهری هست واهل وعیـال آن درشـهردیگر وطن اصلی آن شـهری هست که عیـال وبچه های آن درآنجا است
4-وطن اقامت عبارت ازمحلی هست که مسافر نیت اقامت پانزده روز یـا بیشتررا درآنجا بنماید بشر طیکه آنجا عا دتآ قابل اقامت باشد
5 - وطن سکنی عبارت ازمحل هست که مسافر اراده اقامت کمتر از پانزده روز را بنماید
6-آن شـهرهای کـه استگا ه قطار یـا فرودگا ه طیـاره یـا گاراژها دروسط شـهر قرار گرفته اند اگر ساکنین این شـهرها بخواهند ازاین جاها عبورنمایند بـه مجرد داخل شدن بـه این محلها مقیم مـیشوند واگر از این جاها قصد طی مسا فت سفر راداشته باشند بـه مجرد بیرون شدن از این شـهر مجددأ مسافر گفته مـیشوند.
7 –اگر نماز قضا شده سفررا بعد ازاقامت مـی خواهد قضا بیـاورد دورکعت بخواند واگر درسفر نماز قضا ئی خانـه را مـی خواهد بخواند چهار رکعت بخواند
8 – وطن اصلی بواسطه سفرباطل نمـی شود مثلأ اگر تمام عمر درمسافرت باشد وبرای مدت کوتاهی داخل وطن سابق اصلی شودباید نماز را کا مل ادا نماید،ُ
9- صورت تبدیل شدن وطن اصلی این هست که شخص با اهل وعیـال ترک آنجا نموده وبجای دیگر رفته وبقیـه عمررا مـی خواهد آنجا بگذارند ،لذا این محل وطن اصلی اوست .
10- حکم وطن اقامت این هست که مادامـی کـه آنجا مقیم هست نماز را کامل بخواند وهمـینکه به منظور طی مسافت سفر ازآنجا بیرون شد مسافر گفته مـی شود ونمازرا مسا فرانـه بخواند واگر مجددأ داخل وطن اقامت شد که تا موقعی کـه نیت اقامت نکند مقیم نمـی شود وخلاصه کلام اینکه وطن اقامت هرچند طولانی باشد وقتی نیت سفرکرد وازآن بیرون شد وطن اقامت باطل وباید نمازرا کامل بخوند،
11- حکم وطن سکنی این هست که با وجود قیـام درآن مسافراست ونمازرا مسافررانـه بخواند مگر وقتی کـه اراده توقف حداقل پانزده روزرابنماید ،ُ
12- اگر شخص اراده توقف ده روز را دریک شـهر نمود وبعد ازگذشتن شش روز مجددأ اراده توقف ده روزدیگررانمود این شخص مسافر است.
بیـان احکام درآمد وبلیط ماشین وقطار وغیره
1-هراندازه اثاثیـه بدون کرایـه ازطرف شرکت تعین شده ازآن زیـادتربدون کرایـه حمل حرام است.
2-رشوت به منظور کم نوشتن وزن بارحرام است.
3-اگرظلمآ ازشما کرایـه بیشترگرفته شدشرعآاجازه دارید کـه به اندازه اجحاف((به معنی ستم )) درحق شمااسباب وباربدون کرایـه حمل کنیدتاحق خودرابگیرید،به شرطی کـه باآن شرکت این معامله رانمائیدکه این ظلم رانموده است.
4-اگراتفاقآبدون بلیط سوارماشین یـاقطارشدیدیـاازحدمعین بیشترباروزن کرایـه حمل کردید وحالیـه مـی خواهیدجبران کنید صورت آن این هست که ازآن شرکت بلیط بـه مقصد جای اولی گرفته وسپس ازآن استفاده ننمائید.
5-اگرباکارمندان قطاریـاشرکت بستگی دارید وآنـهاشمارابدون کرایـه سوار درصورتی کـه باآنـها ازطرف مؤسسه این اختیـارداده نشده جائزنیست.
6-درصورت مسافرت باقطاردرهمان درجه کـه بلیط آنراگرفته اید مـی توانید مسافرت کنیدوازآن بالاتر جائزنیست.
7-ازایستگاه قطاریـافرودگاه طیـاره یـادیگرکارخانجات تحت قوانین کـه برای بازدید آنـهامقررشده هست مـی توانید دیدن کنیدوتخلف ازقوانین مقرره جائزنیست.
8- وقتی مسافری بـه واسطه ضرورت ازصندلی خود بلند شده هست تصرف صندلی آن بدون اجازه جائز نیست .
9– اسباب واثاثیـه ای کـه درمـیان موتریـاقطار ازکسی بجامانده بـه این اراده آنرابرداشته کـه بمصرف خوددرآورد جائزنیست بلکه حتما حتی الامکان بـه صاحب آن داده شود واگرازصاحب آن مأیوس شد خیرات نماید واگرخودآن فقیرباشد بعدازمأیوسی ازپیداشدن صاحبش مـی تواند مصرف نماید .
10-اگرقـــــــــــرآن یـاکتابی درقطاروماشین جامانده واین اندیشـه هست که اگرشما برندارید دیگران بـه آن بی حـــرمتی مـــــــی کنند دراینصـــــــــورت آنرا برداشته ودر محل عموم به منظور استفاده عموم بگذارید ،
11- اگر درایستگاه قطاریـا گاراژ درحا لی کـه سوارماشین یـاقطار هستید چیزی را خریدید وپیش ازاینکه قیمت آنرا بدهید ماشین یـاقطارحرکت کرده استعمال آن جائز هست وحتی الوسع قیمت آنرا بـه صاحبش درسفرهای بعدی بپردازید واگرباوجود کوشش صا حب آنرا نیـافتید خیرات نمائید واگربعد ازخیرات صاحب آن پیدا شد ومطالبه پول خودرانموده حتما بپردازید،
12-اگر فروشنده سیب یـاپرتقال وغیره را عددأ دا نـه یک روپیـه یـا بیشتر مـی فروخت وشما قیمت آن را گذاشته چند دانـه برداشتید وچیزی بـه زبان نگفتید استعمال آن جائز است
13-اگرقیمت جنس را پیش ازگفتن جنس دادیدوهنوز آنرانگرفتیدکه وسیله حرکت آنرابطــرف شماانداخت اگرداخـل مـاشین وغـــــیره افتادکه مقصد حاصل شدوالاپول شمابرذمـهُ آن باقی هست ومـیتوانیدوصول نمائیدواگرگذشت نمائیدبهتراست.
14 – درایستـــــــــگاه یـاگاراژچیزی خـــــــوردنی خــــــــــــــــــریداری نمودیدیـادرساک خودداشتیددرحضوراشخاص محتاج، وفقیرآنرامصرف نکنیدمگرمقداری بـه آنـهاهم بدهید.
15- اگــــــــربه حمال باری رادادیدومــــــــــــزدحمل آنراطی نشدوقتی کـه به محل مقرررسیدبایدمزدمعروف کـه دربین مردم عرف هست بپردازید.
کتاب زکات
خدای متعال فرموده است.
برپادارید نمازرا، وبدهیدزکات را، وقرض دهیدخدا(ج) رابه قرض نیکووآنچه پیش مـیفرستیداز
برای خویشتن ازعمل نیک بعد حتماَآنرادرنزدخداوندخیرمـی یـابید، وبزرگترازپاداش . (سورة مزمل -20)
ونیزخدای متعال فرموده است: آنانی کـه گنج مـی سازندطلا ونقره را، وانفاق نمـی کنندآنرادرراه خدا، بعد مژده بده ایشانرابه عذابی دردناک، روزی کـه آن اندوخته هادرآتش جهنم تافته شوند، بعد داغ کرده شود بـه وسیلة آنـهاپیشانی های شان، وپهلوهایشان، وپشتهای شان ، این همان چیزی هست که به منظور خویشتن گنج کرده بودید، بعد بچشیدآنچه راکه دردنیـاگنج مـی کردید، (سوره توبه آیـه 34 و35 )
وهمچنان رسول خدا(ص) فرموده استی کـه خداوند اورامالی داده هست پس زکات آنرادردنیـا اداء نکرده است، تمثیل کرده مـی شودبرای اودرروزقیـامت نوعی ازماربنام (شجاع) کـه موی سرآن ازبسیـاری سم آن ریخته است، دارای دونقطة سیـاه بربالای دوچشم خویش مـی باشد،پس درروزقیـامت آن مارطوق گردن اومـی شود سپس هردوکنارة دهان آنرامـی گیرد،آنگاه مـی گوید : من گنج توهستم ، من مال توهستم ، (به روایت بخاری ومسلم) سپس آن حضرت (ص) این آیـه مبارکه راتلاوت نمودند: (( ومـیپندارندآنانی کـه بخل مـی ورزندبه آنچه کـه خداوند(ج) ایشان راازفضل خویش داده هست که آن بخل بخیرایشان هست ، بلکه بخیرایشان نیست بـه شرایشان هست ، بـه زودی آنچه راکه بـه آن بخل ورزیده انددرروزقیـامت طوق گردن ایشان مـی شود)) الی آخرآیـه . سوره آل عمران آیـه 180
زکات درلغت : پاک ساختن ، ورشدونمواست .
ودراصطلاح شریعت : ((تملیک مال مخصوصی هست برای مستحق آن باشرائط مخصوصی))
زکات رکنی مـهم ازارکان اسلام هست ، کـه به وسیلۀ آن بـه فقروبدبختی پایـان داده مـی شود، وبه وسیلۀ آن پیوندهاوعواطف محبت وبرادری مـیان ثروتمندان وفقراء مستحکم مـی گردد .
شرطهای فرضیت زکات
زکات فرض نیست مگرآنگاه کـه شرطهای آتی فراهم بوده باشند.
1:- اسلام بعد زکات برکافرفرض نیست، چه آن کافر کافراصلی باشد،یـاکه ازاسلام مرتد گردیده باشد.
2 :- آزادی بعد زکات بربرده (غلام) فرض نیست .
3 : - بلوغ بعد زکات برکودک فرض نیست .
4 : - عقل بعد زکات بردیوانـه فرض نیست .
5 : - داشتن ملکیت تام ومرادبه ملکیت تام این هست که مال ، مملوک شخص ودردست آن باشد.
پس اگرمالک چیزی گردیدکه آنراقبض ودریـافت نکرده بود، درآن چیززکات فرض نیست ،همچون مـهرزن قبل ازآن کـه آنراقبض نماید .
پس برزن درمـهرآن قبل ازقبض آن زکاتی نیست ، وهمچنین برکسی کـه مالی راقبض نموده ولیکن مالک آن نبوده هست زکاتی نیست، همچون شخصی قرض داری کـه مال غیردردست وی هست .
6 : - اینکه مال موجود درتحت ملکیت وی بـه حدنصاب بوده باشد، بعد زکات برکسی کـه مال آن
به حدنصاب نمـی رسدفرض نیست .
ونصاب بااختلاف مالی کـه زکات ازآن بیرون آورده مـی شود، مختلف مـی گردد .
7: - اینکه مال ازحاجت اصلی آن افزون باشد، بعد زکات درمنزل مس ، ولباسهای بدن ، واثاث خانـه، وچارپایـان سواری ، وسلاحی کـه مورد استعمال هست ، فرض نیست .
همچنین زکات درآلات وابزاری کـه شخص ازآنـهادرصنعت وحرفه اش یـاری مـی جویدفرض نیست .
هچنین زکات درکتابهای علمـی – اگرچنانچه به منظور تجارت نبوده باشند – فرض نیست زیرا کـه این اشیـاء همـه درحوائج اصلی داخل اند .
8 :- اینکه مال ازدین (قرض) فارغ بوده باشدپسی کـه بروی قرض هست که کل نصاب زکات رامـی پوشاند، یـایصاب راکم مـی سازد، زکات بروی فرض نیست .
9:- اینکه مال نامـی (رشدکننده) باشد، چه آن مال حقیقتاُ نامـی باشد ، چون چارپایـان ،یـاتقدیرانامـی باشد ، چون طلا ونقره ، زیراطلا ونقره بـه عنوان دوجنس نموکننده ارزیـابی گردیده اند ، برابراست کـه طلاونقره مسکوک باشندیـاغیره مسکوک، یـادرشکل زیورباشند، یـابه شکل ظروف وآلات ، بعد به هرحال زکات درآنـهافرض هست ودرجواهرزکات فرض نیست . همچون مرواریدویـازبرجد، مشروط بـه اینکه این جواهربرای تجارت نبوده باشند، زیراجواهرنـه حقیقتا نموکننده اندونـه تقدیراُ .
اگرکسی دارای چندمنزل هست وآنـهارابه نیت تجارت (بسازوبفروشی ) معامله مـیکنداگریک سال بالای سرمایـه تجارت آن گذشته باشدزکات دارد.اگرچه منازل رابه کرایـه هم داده باشد .
چه وقت اداء زکات واجب مـیگردد ؟
برای وجوب اداء زکات شرط این هست که سال قمری برنصاب آن بگردد . ومراد بـه گردش سال این هست که نصاب دردوطرف سال کامل بوده باشد، چه دراثناء سال کامل باقی مانده باشدیـاکامل باقی نمانده باشد . بعد اگرشخص دراول سال مالک نصاب کاملی گردید ، سپس این نصاب که تا گردش سال همچنان کامل باقی ماند ، زکات درآن واجب گردیده هست . واگرنصاب دراول سال کامل بود،سپس دراثناء سال ناقص گردید، آنگاه درآخرسال نصاب دوباره کامل شد، بازهم زکات درآن واجب هست .ی کـه دراول سال مالک نصابی گردید ، سپس ازجنس این مال دراثناء سال مالی رابه دست آورد، این مال نیزبه اصل مال ضمـیمـه مـی گرددوزکات درمجموع آنـها واجب هست ، چه این مال راباتجارت اندوخته باشد ، یـابخشش ،یـابه مـیراث ، یـابه طریقی دیگر.
چه وقت اداءزکات صحیح مـی گردد؟
اداءزکات صحیح نمـی گرددمگرآنگاه کـه درهنگام مال بـه فقیرنیت پرداخت زکات رابنماید، یـادرهنگام مال بـه وکیل کـه به توزیع آن درمـیان مستحقان زکات مـی پرداز، نیت زکات رابنماید، یـادرهنگام کنارگذاشتن زکات ازسرجمع مالش ، نیت زکات رانموده باشد. اگربدون نیت ، مال رابه فقیری داد، سپس بـه آن نیت زکات راکرد، این جائزاست، بـه شرط اینکه مال دردست فقیرباقی باشد . به منظور صحت اداء زکات این امرشرط نیست کـه فقیربداندکه آن مالی راکه دریـافت کرده هست ، مال زکات مـی باشد . اگربه فقیرمالی را دادوگفت کـه اوآنرابه عنوان بخشش بـه وی داده هست ، یـابه عنوان قرض داده هست ، اما بـه آن نیت زکات راکرد، بعد اداء زکات صحیح گردیده هست . ی کـه تمام مالش راصدقه مـی کندوبه آن نیت زکات رانمـی نماید، زکات ازذمۀ وی ساقط گردیده هست . اگربرخی ازمال بعدازتمام شدن سال نابودگردید، زکات بـه حساب آن ساقط گردیده هست – مانند اینکه اگردرنزدی هزاردرهم باشد، درآن هزاردرهم بیست وپنج درهم زکات واجب مـی گردد، ولیکن اگربعد ازتمام شدن سال دوصد درهم ازآن نابود گردید ، پنج درهم اززکات هم ساقط گردیده هست .ی کـه درنزدفقیری قرضی دارد ، بعد ذمۀ آن فقیررابه نیت زکات ازآن قرض ابراء مـی کند ، اداء زکات آن صحیح نیست ، زیراکه تملیک وجود پیدانکرده هست ، واداء زکات بدون تملیک صحیح نمـی شود .
زکات طلا ونقره
درطلا ونقره اگربه حد نصاب برسندزکاد واجب مـی گردد .
نصاب زکات درطلا بیست مثقال هست . معال (85) گرم مـی باشد .
ونصاب زکات درنقره دوصد درهم هست . کـه تقریباُ (595) گرم هست .
بناَ اگرکسی ازطلا ونقره مالک نصاب گردید، ازآنـهاربع عشر(یک چهلم) رابرای زکات بیرون آورد . بعد دربیست مثقال ازطلانیم مثقال رابیرون آورد .که نیم مثقال طلاتقریباُ معادل (125/2) گرم هست . ودروصددرهم نقره پنج درهم آنرابیرون آوردبرای زکات . کـه تقریباُ پنج درهم نقره معادل(15)گرم نقره هست . طلای غشناک درحکم طلای خالص هست ،اگرچنانچه طلابرآن غابود .
ونقرۀ غشناک درحکم نقرۀ خالص هست ،اگرچنانچه نقره برآن غالب بود. امااگرچنانچه غش برآن غالب بود، بعد طلا ونقرۀ غشناک درکالای تجارتی (عروض) است. زکاتی درزیـاده شدن برنصاب نیست ، تاآنگاه کـه این زیـاده شدن بـه اندازۀ خمس (یک پنجم) نصاب (چهل درهم) برسد، درنزدامام ابوحنیفه (رح) . اما امام ابو یوسف وامام محمد (رحمـهما الله) برآن اندکه: درهرآنچه کـه برنصاب زیـاده گردد ربع عشرواجب مـیگردد، کـه ربع عشرمعادل (یک درچهل است) خواه این چیزافزوده شده بـه یک پنجم نصاب برسدیـانرسد ،وفتوابرقول یـاران هست . مالک نصاب مختاراست: اگرمـی خواهددرزکات طلاو نقره قطعه ای ازطلاونقره رابراساس وزن، خارج گرداند . واگرمـی خواهدقیمت مقدارزکات رابا پول مروجۀ جاری محاسبه نموده وآنرابه شکل همان پول جاری مروج درآن کشور، ازمال خویش بیرون گرداند . واگرهم مـی خواهد کالاهای را،یـا چیزی پیمانـه شده ای را، یـاچیزی وزن شده ای رابه حساب قیمت، ازجای زکات طلاونقره بپردازد .
کتاب روزه
صؤم درلغت: خودنگهداشتن است.
ودراصطلاح شرع : خود داری ازتمام شکننده های روزه هست . ازطلوع بامدادتا غروب خورشید بـه همراه نیت روزه .
نوت : شکننده های روزه همانا ، خوردن ،آشامـیدن،وجماع یـاآن چیزهای هست که درحکم این اموراست .
روزۀ رمضان برچهی فرض است؟
روزۀ رمضان – دراراء وقضاء – برکسی فرض هست که دروی شرطهای آتی یکجا گردیده باشد:
1:- اینکه بالغ باشد،پس روزه برکودک فرض نیست.
2:- اینکه مسلمان باشد، بعد روزه برکافرفرض نیست .
3:- اینکه عاقل باشد، بعد روزه بردیوانـه فرض نیست .
4:- اینکه درداراسلام باشد، یـااگرچنانکه درحرب هست بروجوب روزه دانا باشد.
اداء روزه برچهی فرض مـیگردد؟
1- اداء روزه برکسی فرض مـی گردد کـه مقیم باشد، بعد اداء آن برمسافرفرض نیست .
2- اداء آن برکسی فرض مـی گرددکه سالم وتندرست باشد، بعد اداء آن برمریض فرض نیست.
3- اداء آن برزن درصورتی فرض مـی گردد کـه ازحیض ونفاس پاک باشد .پس اداء آن برزن حا ئض وبرزن درحال نفاس فرض نیست . بلکه حتی اداء آن ازسوی زن حائض وزن درحال نفاس جوازهم ندارد .
چه وقت اداء روزه صحیح هست ؟
اداء روزه صحیح هست آنگاه کـه شرطهای آتی فراهم باشند :
1- اینکه شخص نیت روزه رادروقتی بنماید کـه درآن نیت صحیح مـی گردد . وقت نیت اداء روزۀ رمضان وروزۀ نفل : بعدازغروب هست باپیش ازنیمروز . ووقت نیت قضاءرمضان : تمام شب هست ، ونیت آن بعدازطلوع بامداد صحت ندارد . ووقت نیت روزه کفاره ها(کفارات) ونذرمطلق : همـه شب هست ونیت آن بعدازطلوع بامداد صحت ندارد .
2- اینکه زن ازحیض ونفاس پاک باشد.
3 – اینکه روزه دارازاشیـائی کـه فاسد کنندۀ روزه هستند خالی باشد ، همچون خوردن ، آشامـیدن ، جماع، وآنچه کـه درحکم این چیزها ست .
4- وبرای صحت اداء روزه این شرط نیست کـه روزه دار ازجنابت خالی باشد .
انواع روزه
[قوماندانی مرکزتربیوی پـولیس ملی هـرات - دینی پروفایل مربوط به شغل پرستاری]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 18 Nov 2018 07:47:00 +0000